با «صفا آقاجانی» بازیگر باسابقه و گوینده رادیو | خاطرات پامنار، سفارت شوروی و همسایگی با شازدهها//
تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۴۳۱۱۵
همشهری آنلاین - بهاره خسروی: به شوق مرور خاطرات شیرین کودکیاش در کوچه پسکوچه پامنار راهبَلد میشود و همراه با خودروی شخصیاش و مجوزی که برای عبور از مناطق ممنوع بازار دارد به سمت خانه و کوچه قدیمیاش در کوچه «صدر اعظمی» (شهید صوفیانی) میرویم. از همسایگی با شازدههای قاجاری، عمه حلیمه همسایه مهربانشان و تماشای تلویزیون همسایه از روی دیوار، ارادت مردم به نقشهایش و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
آقاجانی که حسابی با دیدن کوچه و محله قدیمیاش سَرِ ذوق آمده است از حال و هوای زندگی قبیلهای در آن روزها یاد میکند و میگوید: «در گذشته معمولاً بیشتر زندگیها جمعی یا قبیلهای بود. اگر پسری ازدواج میکرد از خانواده جدا نمیشد و در همان خانه پدری یا چند خانه آن طرفتر ساکن میشد. اعضای یک خانواده دور از هم زندگی نمیکردند. همه اهل یک محله با هم فامیل بودند و خوردن کاهو سکنجبین در عصرانهها بهترین بهانه برای جمع شدن همه فامیل در کنار هم بود.»
هنرمند هممحلهای ما میگوید که سبک زندگی امروزی کاملاً تغییر کرده و همه به دنبال استقلال در زندگی شخصی هستند: «همین تغییر و گذر از زندگی قبیلهای باعث شده است هر کدام از اعضای خانواده در گوشهای از شهر ساکن شوند. به فرض اگر قرار باشد فرزندم به خانه من بیاید باید یکی، دوساعتی را در ترافیک سر کند. شاید همین موضوع هم یکی از دلایل کم شدن رفت و آمدها میان اعضای یک خانواده باشد. مشکلات اقتصادی و مسائل مختلف دیگری هم هست که در کمرنگ شدن روابط فامیلی بیاثر نیست.»
تماشای تلویزیونِ خانه شازده
قرارمان با آقاجانی شد میدان «ارگ»، مقابل ساختمان قدیم رادیوی تهران. قرار است با بازیگر و گوینده پیشکسوت رادیو به کوچهپسکوچههای پامنار یعنی همان محله دوران کودکی این هنرمند برویم و گذشته و امروز محله را با هم مرور کنیم. وارد کوچه شهید صوفیانی میشویم. برق نگاه و هیجان او پرشور و حرارت میشود و با تعریف از هرکدام از همسایهها سر صحبت را باز میکند.
او که در شهرستان ارومیه به دنیا آمده زمان دقیقی را که به تهران و محله پامنار آمده است به خاطر دارد: «۱۷ خرداد سال ۱۳۴۲ وقتی ۶ ساله بودم به محله پامنار، کوچه صدر اعظمی (شهید صوفیانی) آمدیم. یادش به خیر. آن موقع خانه ما یک حیاط بزرگ با ۱۱ مستأجر داشت. یک عمه حلیمه داشتیم که از مستأجران خانه بود و رئیس حیاط به حساب میآمد. صحبتهایش برای همه همسایهها ارج و قرب داشت. او زنِ فهمیده، عاقل و خیرخواهی بود و هوای همه همسایهها بهخصوص همسایههای تازه وارد را حسابی داشت.»
به کوچه خاکی در کوچه صدراعظمی که میرسیم او از شکاف دیوار به داخل خانه متروک دوران کودکیاش نگاهی میاندازد. مشخص است که با خود دوران گذشته را مرور میکند: «در همسایگی ما ۲ شازده قاجاری هم زندگی میکردند. زمان بازی بچهها دائم والدین تذکر میدادند که سر و صدا نکنید اما شازده خانم ناراحت میشد. این شازدهها نخستین افرادی بودند که تلویزیون در خانه داشتند. بچههای قد و نیمقد محله برای تماشای تلویزیون، روی دیوار مشترک، ردیفی مینشستیم و تلویزیون تماشا میکردیم. حالا این روزها وقتی به روزهای بالا رفتن از دیوار فکر میکنم میترسم.»
آقاجانی دوره دبستان را در مدرسه «نادر» و دبیرستان را در مدرسه «ناهید» سپری کرده است. او در نوجوانی همراه خانواده چند سالی به شهر تبریز، کوچ و فعالیت هنریاش را از همان شهر شروع کرد. تا اینکه سال ۱۳۵۶ به همراه خانواده دوباره به تهران و محله عربها بر میگردد و تا چند سال بعد از ازدواج در همین منطقه زندگی کرد.
«زندگی در آپارتمانها روابط اجتماعی بین اهالی از جمله همسایهداری را تغییر داده است.» آقاجانی نداشتن تعریف درست از فرهنگ آپارتماننشینی را یکی از دلایل فراموش شدن حُرمت همسایهداری میداند و میگوید: «در گذشته همه خانهها یک حیاط داشت. همه همسایهها با رعایت این حریم ارتباط خوبی داشتند و یکدیگر را میشناختند و کمک حال یکدیگر بودند. اما وقتی پای برجها و آپارتمانها به میان آمد سبک زندگی تغییر کرد. حالا همسایهها با هم صاحب یکسری حریمهای مشترک مثل راهپله، انبار و پارکینگ شدهاند و یکدیگر را در این حریمها میبینند. در حالی که کمتر با یکدیگر در ارتباطند.»
آقاجانی میگوید که سالهاست آپارتمانسازی در مناطق شهر تهران شکل گرفته است. اما هنوز قانونهایی را که شهرداری درباره رعایت حریم همسایهها وضع کرده جنبه رسمی میان مردم ندارد و خیلیها حتی از آن بیخبر هستند. اما بد نیست که رسانههای جمعی با برنامهسازی در این زمینه به آشنایی مردم با فرهنگ آپارتماننشینی کمک کنند: «خیلی از اهالی یک ساختمان میتوانند با حفظ حریم همسایهشان با یکدیگر رفتوآمد داشته باشند. من و اهالی آپارتمانمان هفتهای یکبار از این رفت و آمدها داریم. اغلب برای خوردن یک ناهار یا آش دسته جمعی.»
آقاجانی با قدم زدن در کوچه دوران کودکیاش خاطرات زیادی از بازیگوشیها و بازیهای جمعی آن دوران میگوید: «بچه که بودیم وقتی سرتاسر کوچه میدویدیم و بازی میکردیم در خیال کودکانهمان کوچه را خیلی بزرگ میدیدیم. مثلاً ساختمان سفارت حکومت شوروی سابق در خیابان پامنار که برایمان جای بزرگ و عجیبی بود. اما متأسفانه بچههای امروز بسیاری از این حال و هوا را نمیتوانند درک کنند. چون آپارتمانها قوطی کبریتی شده است و با هر حرکت و تحرک بچهها مجبوریم از جمله هیس همسایه میآید» استفاده کنیم. کودکان امروز جایی برای فعالیتهای فیزیکی و تخلیه انرژیشان ندارند.»
هنرمند هممحلهای میگوید: «بسیاری از بازیهای دوران کودکی ما تمرین زندگی جمعی و بزرگسالی بود. این روزها فقط پارکها میتوانند جای خالی کوچهها را برای بچهها پُر کنند. البته به شرط اینکه محیط امن باشد. فکر میکنم در محلههای جنوبی تهران که جمعیت بیشتری در بافت فشرده آن زندگی میکنند هرچه بوستانهای بیشتری ساخته شود فضا برای بازی بچهها بیشتر میشود.»
هویت اقتصادی محلهها
زمانی که هنوز تهران به وسعت امروز نبود. واژه بچهمحل باعث غرور و افتخار اهالی هر محله بود؛ واژهای که این روزها در حال کمرنگ شدن است. به عقیده آقاجانی بیشترین دلیل تغییر نگاه فرهنگی از میان رفتن هویت فرهنگی هر محله است. او میگوید: «برای من هنوز بچه پامنار بودن باعث افتخار است. هر چند که از دیدن پامنار امروزی که تبدیل به پارکینگ موتور سیکلتها یا به تعبیر دیگر مثل یک انباری غبار گرفته با هویت اقتصادی شده است دلم میسوزد. اما محلهام است و دوستش دارم.» خرید از بازار تهران
«بیشتر از ۳۰ سال است که محل کارم در مجاورت بازار تهران است. هیچ جا بهتر از بازار تهران نیست. حتی هنگام مسافرت هم جز بازار تهران از هیج جا خرید نمیکنم.» آقاجانی که از مشتریان قدیمی و ثابت بازار تهران است با بیان این مطلب میگوید: «به واسطه کار در رادیو در دلِ بازار رفت و آمد میکنم. حال و هوای بازار نسبت به قبل تغییر کرده است. در گذشته هیچ خانمی به بازار نمیآمد و اینجا آنقدر شلوغ نبود. بازار، محل رفتوآمد عمدهفروشها بود.
وقتی همراه همکاران به تماشای بازار میرفتیم برای بازاریها عجیب بود. البته برای ما هم حالت گردش و تفریح داشت نه حُکم جایی برای خرید. اما کمکم خُردهفروشی در بازار جان گرفت و بسیاری از شهروندان مشتری ثابت بازار شدند.»به پیشنهاد این هنرمند هممحلهای اگر ادارههای اطراف بازار به بخش دیگری از شهر منتقل شود علاوه بر حفظ و افزایش زیبایی چهره بازار تا حدودی از ترافیک و آلودگی صوتی و هوایی این محدوده هم کاسته میشود.
_______________________________________________________________________
منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲در تاریخ۱۳۹۴/۱۲/۱
منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۴۳۱۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشیمانی بازیگر مطرح از رفتن به خارج از کشور | خودم به همه چیز پشت پا زدم
دریافت 14 MB
به گزارش همشهری آنلاین، او درباره زندگی در اروپا ادامه داد : زندگی در اروپا کار راحتی نیست؛ اینجا به بیماری C-PTSD مبتلا شدم و تحت درمانم؛ نه بدنم و نه ذهنم دیگر توانایی کار کردن ندارد!
خطیبی افزود: اصلا از کیفیت کارهایی که در خارج از ایران کردم راضی نیستم و حدود ۶ سال است که روی صحنه نرفتم؛ سخت است واقعا سخت است.
وی گفت: بهایی که من دادم به قیمت از دست دادن خانوادهام تمام شد!
کد خبر 847254 منبع: تسنیم برچسبها خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران هنر